آرشيداآرشيدا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات دختری از زبان مادرش ...

یکسال و نیمگی آرشیدا خانوم + واکسن

1391/12/21 10:08
1,660 بازدید
اشتراک گذاری

دختر خوشگلم یکسال و نیمه شدی و باید طاوانش را با یک واکسن پس میدادی ... بزرگ شدن همینطوری نیس که دردسر داره دیگه ...

چند روز پیش (17 اسفند 91) که پنجشنبه هم بود ... تصمیم داشتیم بریم واکسنتو بزنیم که این دو روز که تو خونه هستم ازت مراقبت کنم و از شنبه دوباره من میرم سر کار و تو مهد کودک و مشکل احتمالیت حل شده باشه ...  صبح که بیدار شدم و رفتم پرده آشپزخونه را زدم کنار دیدم به چه می بینی کلی برف ... همه جا سفید شده ... این اولین برفه تهرانه ... و از این بابت خوشحال بودم چون اگه امسال برف نمی اومد با این آلودگی هوا حتما کلی مریضی ها و ویروس ها زیاد می شد و من نگران سلامتی تو بودم ...

به هر حال با هر دردسری بود ماشینو از پارکینگ خارج کردیم و رفتیم واکسنتو زدیم ... هم دست هم پا و هم دهان ... یه کم گریه کردی ولی زود آروم شدی خدا رو شکر ... حتی آب قندتم نخوردی ... دخترم قویه ... ولی شبش تا صبح تب کردی و درد پا داشتی ... من برات مرتب حتی وقتی تو خواب بودی کمپرس گرم میکردم حوله گرم میزاشتم رو پات که آرومت کنه ...

به هر حال این نیز گذشت و راحت شدیم ... دیگه واکسن نداریم تا 6 سالگیییییییییییی حوووورااااااا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)