آرشيداآرشيدا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات دختری از زبان مادرش ...

اولين سونوگرافي و اولين بار كه منو بابايي ديديمت ...

1390/11/3 13:44
699 بازدید
اشتراک گذاری

امروز (يعني 18 بهمن 89) براي اولين بار رفتيم سونوگرافي كه ببينيمت و مطمئن شيم از سلامتت ... منو بابات خيلي نگران بوديم كه نكنه خداي نكرده زبونم لال سالم نباشي...

قلبت ضربان داشت ولي متخصص سونوگرافي گفت بهتره صاي قلبشو الان نشنويم همين كه ضربان داره كافيه ... گفت تو بهت فشار مياد و ممكنه اذيت شي... منو بابا هم كه راضي به اذيت شدنت نبوديم...

تو اندازه يه نخودي ولي قلب داري ... يه قلب بزرگ كه تقريبا تمام هيكلت همون قلبت بود ... عاشقتم كه تند تند ميزني كه زود بزرگ شي و بياي پيش ما......

تو خيلي كوچولو بودي از رو شكم اصلا ديده نميشدي...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)