آرشيداآرشيدا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات دختری از زبان مادرش ...

شیرین کاری امروزت

1391/9/11 20:54
985 بازدید
اشتراک گذاری

ناز گلکم امروز صبح یه کار خوشگلی کردی که تا شب انرژی بهم دادی... من امروز صبح که بیدار شدم  ساعت ٨/٣٠ بود و تو خوشبختانه خواب بودی منم خیلی آروم  و سرّی از کنارت پاشدم رفتم پایین ... ساعت ٩/٣٠ اومدم آماده شم برم استخر و تو رو که خواب بودی بزارم پیش مادر ... خیلی آروم در را وا کردم ولی تو سرجات نبودی ... در رو بازتر کردم و همه حا رو نگاه کردم که دیدم جنابعالی رفتی سراغ کمد لباسات و تا منو دادی چند تا لباستو گرفتی گفتی حموو یعنی بریم حموم .... هههههههههههه خیلی با مزه بود ... اینو به بابات رفتی حموم بعد از خواب صبح ........... دختر گلم ... متاسفانه تو استخر هم سنای شما را راه نمیدن ... وگرنه حتما می بردمت و تو هم که عشق آب بازی ... کلی حال میکردی .......... حیف ... ولی بعد از ظهر وان مادر اینا را پر کردم رفتی توش کلی حال کردی ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)