آرشيداآرشيدا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات دختری از زبان مادرش ...

اولين كلمات خوشگلي كه به زبونت آوردي .......

1390/11/4 10:50
941 بازدید
اشتراک گذاری

امروز (23 شهريور 1390) حس كردم خيلي بهتر گردنتو نگه ميداري... و كلمات جديدي به كار ميبري... مثل : آنغان ،‌آنغون ، آنگاخ ، آنه ، آمون ... خيلي خوشگل حس ميگيري وقتي ميخواي اينا رو بگي ... انگار دقيقا ميخواي حرف بزني ...

دومين باري كه به وضوح حرف زدي همين چند روز پيش بود (30 دي 1390)

ماجرا از اين قرار بود كه من رفته بودم دست و صورتمو بشورم كه برم سر كار ... وقتي اومدم تو اتاق متوجه تو كه بيدار بودي نشدم ... آخه خيلي ساكت بودي ... انگار ميخواستي منو امتحان كني ... وقتي ديدي حواسم بهت نيس بلند گفتي ... آيوووووووووو آيووووووو دو بار پشت هم همينطوري كشيده گفتي ،‌وقتي نگات كردم خنده خجالتي كردي كه عاشقشم... واي نميدوني چه حالي شدم ... درست انگار داشتي صدام ميكردي ... پريدم بغلت كردم بوس بارونت كردم.........

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمه سوده
16 بهمن 90 16:46
آرشیدا خانوم عشق کوچولوی من آرشیدا الان چند روزه ندیدمت دلم برات تنگ شده...قربون گریه هاش و صداش برم من