ورود به ماه 9
دخترم چقدر زود داری بزرگ میشی ... درسته که دوس دارم زودتر بزرگ شی و من از دیدن مراحل دیگه زندگیت هم لذت ببرم , ولی یه حسی هم بهم میگه واسه این دورانت دلم تنگ میشه و نمیخوام اینقدر زود بگذره ... مخصوصا چهار دست و پا راه رفتن خوشگلت که چند روزیه شروع کردی و خیلی خوشگل و با احتیاط راه میری .............
دخترم تو خیلی خوب و خانوم شدی ... وقتی بغلت می کنم حس می کنم تو هم میخوای بغلم کنی و فشارم میدی و میخوای بوسم کنی ولی نمیتونی بنابراین می لیسی صورتمو ... خیلی حس خوبی دارم وقتی می بینم تو هم دوستم داری ........
چکاپ ٩ ماهگیت یه کم با استرس توام بود ... چون تو بدنت کهیر زد و به یه غذا حساسیت دادی و بردیمت دکتر و دکتر بعد از داروهایی که واست تجویز کرد ... در مورد دور سرت گفت که یه کم از حد معمول کوچیک تره و ما رو نگران کرد ... و گفت بهتره با یه دکتر جراح صحبت کنید ... من و بابات خیلی نگران شدیم ... و بابات پس از تحقیقات فراوان یه دکتر متخصص اطفال خیلی خوب را پیدا کرد که خیلی با حوصله و مهربون بود... وقتی بردیمت پیشش با دیدنت گفت من مطمئنم که هیچ مشکلی این بچه نداره ... بچه به این پر جنب و جوشی محاله مشکلی داشته باشه ... ولی بازم اگر نگرانید ببریدش دکتر تنکابنی که مورد تاییدمه و اگه اون بگه چیز نیست دیگه هیچ مشکلی وجود نداره ... که ما هم از اونجا مستقیم بردیمت پیش دکتر تنکابنی و اونم نظرش همون بود و کلی آزمایشت کرد و بازی فکری بهت داد و تو جلوش ٤ دست و پا هم رفتی ... که گفت هیچ مشکلی نیست فقط سر این بچه ظریفه ... و دلیلی هم نیس که همه کله ها یه اندازه باشن مگه ماها عروسکیم ... و کلی بهمون انرژی مثبت داد...