ورود به ماه 11
خوشگلم باورم نمیشه به این زودی داری بزرگ میشی ... انگار چشم به هم زدنی بود ... دلم نمیخواد بزرگ شی ... دلم واسه این روزات تنگ میشه ... دلم میخواد زمونه رو نگه دارم تا بتونم حسابی از شیرین کاریات لذت ببرم ...
این روزا خیلی با نمک شدی ... از کارای جالبی که می کنی ... صبح که بیدار میشی میای موی مامانو لطف می کنی می کشی که بیدار شم ... زور میگیا ... ههههههههههه چهار دست و پا رو که دیگه میخوری ... حتی از پله هم میتونی بالا بری با چهار دست و پا ... و کافیه یه چیزی چند متر اونور تر جذبت کنه به سرعت باد میری به سمتش ... مثلا اگه برم تو حموم و صدات کنم و بگم آرشیدا بیا بریم حموم زودی خودتو می رسونی ... زیر میز نهار خوری میری ... یه بارم که واییییییییییی رفتی زیر مبل و نمیتونستی بیای بیرون ... گریه کردی تا من اومدم بیرونت آوردم ... بمیرممممممممممممممم
و عاشق یخچال و آشپزخونه ای که این اصلا خوب نیس ... اونجا جای شما نیس ... ولی متوجه نمیشی که ... میری سراغ پیچای اجاق گاز ... واییییییییییییییییییییی خیلی بده ...
بهتم میگم نباید دست بزنی ... واسه من دس دسی می کنی هههههههههههه لوسسسسسسسس