آرشيداآرشيدا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات دختری از زبان مادرش ...

شیرین کاریای جدیدت

1391/9/7 16:10
1,097 بازدید
اشتراک گذاری

به حموم میگی : حمووو

خودت که گل رو می بینی میگی :‌ گل

میگیم دستت کو : دستتو میاری بالا

میگیم موهات کو : با دستت موهاتو میگیری

میگیم پاهات کو : میگی پا و با دست پاهاتو نشون میدی

 استاد دالی بازی شدی و یه پارچه میکشی رو سرت و ما رو نگا میکنی میگی دوو (یعنی کو؟) بعد خودت پارچه رو میکشی میگی داااااااااااای خیلی خوشگل میگی نفسممممممممم

تو حموم خودت با لیف شکمتو میشوری و موهاتو میشوری.. اونوقت بیرون حمومم که بهت بگیم شکمتو بشور با خنده خودتو تاب میدی و با دستت میکشی رو شکمت مثلا داری میشوری و خندتم فک کنم واسه اینه که میدونی اینجا که حموم نیس ... دختر عاقلم ...

از پله چهار دست و پا بلد شدی بیای بالا ...

میگم یه بوس به مامان بده  :زود میای بغلم میکنی با دهن باز ...

بوس فرستادنم بلد شدی ... فقط معمولا نمیفرستی نگه میداری مدتی ...

میگم یه بغل محکمی به مامان بده : میای محکممممممممممم بغلم می کنی ......... کیف می کنم ...

عروسکتو میندازی رو پات لالا می کنی تکون میدی ...

بالش میزارم میگم سر بزار لالا... زود سرتو میزاری روش با خنده ...

مجلس گرم کنم هستی تا دلت بخواد ... تو مراسم نامزدی (آیدا دخترداییم) یه آهنگ تکی اومدی وسط رقصیدی همه رو شاد کردی .......... کلی برات دست و سوت زدند .... رقصت خیلی قشنگه .... و تا یه آهنگ میشنوی سریع میجنبونی ...

 

از امروز ٥ آذر ٩١ یه کار جدیدم یاد گرفتی؟ بلد شدی بری رو مبل ... خودت پاتو میکشی بالا و میری بالا...

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمه حدیث خوشگله
29 بهمن 91 14:01
عزییییییییییییییییزم چقدر قشنگ حرف میزنه خیلی نازه، خدا برتون نگهش داره پیش ماهم بیاین با تبادل لینک موافقی؟؟؟